نقش خیال

برای دل خودم...

نقش خیال

برای دل خودم...

بودی..

یه لبخند کوچیک اینو می گفت...

اومده بودی..

بی سلام...

منو دیدی............

و .. دیدمت ..یواشکی.....و تو نفهمیدی...

چشمامو یه لحظه بستمو لبخند هاتو به خاطر آوردم...

وقتی بازشون کردم...رفته بودی..

بی خداحافظی....

دلم گرفت...

من هم رفتم....

و سعی کردم توی خاطرم دنبالت نگردم....

فقط نمی دونم جواب دل های شکسته را چی باید داد اون روزی که..............

*

*

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد