نقش خیال

برای دل خودم...

نقش خیال

برای دل خودم...

حوصله نوشتن هم ندارم...

شنبه از طرف جناب مدیر عامل افطاری دعوتیم...چه شود......

خدا را شکر با وجود معاون جدید کمی آرامش حکم فرما شده...

البته....فقر فرهنگی را نمیشه کاریش کرد

دلم تنگه؟؟نمی دونم..هست یا نیست....حوصله ندارم بهش فکر کنم...

از شنبه حسابی سرمون شلوغ می شه....قراره تبلیغات گسترده تر بشه......بخشنامه اومده که:از روز شنبه کما فی السابق با ظاهری آراسته در محل کار حضور داشته باشید ..که می خوایم بترکونیم....

این دیگه چه اصطلاحی بود.....

یعنی همون...تبلیغات وسیع و گسترده....

امروز چه قشقرقی به پا شد سر باجه و کلر و.....

آخه یکی نیست بگه آخه آقای مثلا مدیر یه تکونی به خودت بده درخواست یه باجه جدید کن....بیچاره همکارم....اگه من جاش بودم عمرا با این وضعیت کار نمی کردم.....

 

التماس دعا....

داره تموم می شه ها..امروز شمردم....فقط 17 روز دیگه......

خدااااااا

چقدر دورم .....

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد