نقش خیال

برای دل خودم...

نقش خیال

برای دل خودم...

روز ها می گذرند و این عمر ماست که به سرعت سپری می شه...

وقتی احساس می کنی لحظه به لحظه به انتها نزدیک می شی و نگران از گذر بیهوده لحظه ها...

بدون اینکه رد پایی از خودت بر تن زمان به جا بذاری...

وقتی فکرشو می کنی که برای تک تک این لحظه ها جوابگو باشی................................

 

امروز چه روز پر مشغله ای بود...

شعبه پاسداران داره افتتاح می شه....احتمالا منتقل بشم اونجا.....معاونمون که میگه می برمت....

آخه خودش قراره بره اونجا...وای که چقدر خوشحال بود...به نظرم قراره بشه رئیس شعبه بعدی...میگفت همین تو رو به من بدن کافیه با یه کارمند هم کارم راه می افته......تو کار بلدی......واه واه.....

من؟؟؟

خلاصه اینکه حسابی حالمون گرفته شد...حدود 200 تا ایران چک فروخته بودیم که بعضی هاش تو سیستم ثبت نشده بود...

وای که آقای رئیس داشت سکته می کرد.....

به جای پیدا کردن مشکل همه دنبال مقصر می گشتن.....آخرش به این نتیجه رسیدن که معاون بیچاره توی تایید فروششون اشتباه کرده...بیچاره ها از صبح تا ظهر مشغولش بودن......آخر کار همکارم گفت بذارید یه زنگ بزنیم خزانه ببینیم چی شده.....

چشتون روز بد نبینه ..یه آقای خواب آلود از پشت تلفن با خونسردی تمام گفت...

آره..مشکلی نیست....همه شعبه ها این مشکل رو پیدا کردن..فردا واستون یه نرم افزار می فرستیم..اجراش کنید درست میشه.....

بیچاره معاونمون چی کشید............

از صبح هم که سیستم ها قطع بود...تا درست شد ...کلی طول کشید.....

یه خانمی هم اومده بود واسه تنظیم خود پرداز و آموزش و از این چیزا که ما جیم شدیم..خدا به داد برسه فردا...............

ولی خوشحالم که شعبه بعدی داره افتتاح می شه....این جوری خیلی بلا تکلیفیم.....چه برم چه نرم..برام فرقی نداره.....فقط امیدوارم آرامش بیشتری پیدا کنم...ولی خوب برم واسم بهتره گرچه کمی راهم به خاطر ترافیک دورتر می شه....

تا ببینیم خدا چی می خواد...

 

به این زودی 4 روز از ماه مبارک سپری شده.....چشم به هم بذاریم تموم شده......دوباره من می مونم و یک دنیا حسرت..........

این روزها چقدر نوای " ربنا"  گوش نوازه...

 

 

پ.ن :‌

 منتظر شب می مانم تا برایت کمی گله کنم

و تو اصلا نخوانی

از صبح منتظر شبم...

اینجا شب ها هم آفتابی است...

 

یعنی بود.....وقتی تو بودی...

اما حالا.........روزها هم آفتابی نیست....

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:41 ب.ظ http://sogande-eshgh.blogsky.com

شاید آن روز که سهراب نوشت :
(( تا شقایق هست زندگی باید کرد )) خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینجور نوشت هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجبارست

[ بدون نام ] یکشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:44 ب.ظ http://blueorange.blogsky.com

سلام
امروز برای منم خیلی پر دردسر بود.
درست می شه انشاالله
به نظر من هر جا مسیرش کم ترافیک تره باشه :-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد